یاران چه غریبانه
یاران چه غریبانه،رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما،هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان،خون است به دل هامان
فریاد و فغان دارد، دردى کش میخانه
هر سوى گذر کردم، هر کوىنظر کردم
خاکستر و خون دیدم ویرانه به ویرانه
افتاده سرى سویى،گلگون شده گیسویى
دیگر نبود دستى تا موى کند شانه
ای وای که یارانم،گل های بهارانم
رفتند از این خانه،رفتند غریبانه